بخوان دعای فرج را
بخوان دعای فرج را… ❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️ به یاد چشم تو ای ماه ، بگو چه چاره کنم من! تمام غصه آن آه ، بگو چه چاره کنم من ! چو یوسفم که به هر حال امید روی تو دارم ! تمام سختی آن چاه ، به شوق ، چاره کنم من ! تمام کوی اسیران ، قدم زدم به خیالت خیال روی تو پر زد ، که باز ناله کنم من ! مرا به زهره چشمت فریب دادی و رفتی هزار ناز نمودی ، که استغاثه کنم من ! مرا که زلف نفس را گره زدم به وصالت گره زدی نفسم را چگونه ناله کنم من! نبود دغدغه دل به جز فراق عزیزم اگر نداد به کامم بگو چه چاره کنم من ؟! هزار وعده بدادی که جمعه رخ بنمایی تو جام باده ندادی که جام ، تازه کنم من! هزار آه کشیدم قسم به ساقی کوثر تو یک پیاله ندادی گلوی ، تازه کنم من ! دلم خوش است که صابر کلید میکده دارد تمام میکده نذرش به آن پیاله کنم من به آسمان شب من ستاره ای بدرخشید هزار دفتر شعرم پر از ستاره کنم من سروش عشق ندا داده دیده ی تر را سبوی عشق شکستی تو را نظاره کنم من هزار جهد بکردم در انتظار تو اما بگو ز دفتر شعرم کدام نامه کنم من ؟! فروغ چشم برفت و تو رخ ننمودی کدام دفتر شعرم پر از فسانه کنم من ؟! جمال و روی تو آید شبی به دفتر شعرم نظر به حسن جمالت که استفاده کنم من هزار باده ی شعرت هزار جام شرابت بخوان دعای توسل که استجابه کنم من ! خراب چشم تو گشتم نظر به کوی خرابات به شوق گنج الهی دلمخرابه کنم من بلا بیامده هرسو کووید ۱۹ به هرکو برای سرعت دیدار بلا بهانه کنم من ضریح و سنگ ببوسند مگر شود که تو آیی برای رخصت رویت «صلا» روانه کنم من به سیم و زر بفروشند نماز و روزه خدا را ! خزانه گر که تو باشی دعا خزانه کنم من بهار آمده گویا به دشت و باغ ثریا خدای گفته زمین را که فرش لاله کنم من جهان به سوی تو آمد شود که جمعه بیایی نمای میکده ی دل درفش کاوه کنم من تو ماه نیمه ی شعبان به روز جلوه نمایی برای دیدن خورشید نظر به سایه کنم من بخوان به سوی ترنم به قصر خانه ی شیرین برای دیدن آن یار سفر به پاوه کنم من صدای چکش فرهاد صدای دیو دماوند صدای شعر و ترانه دگر بهانه کنم من بهار داده نویدی بگو که جمعه بیایی بگوکه دفتر شعرم زشوق پاره کنم من تو در شمایل نرگس تو در طراوت باران شراب عشق تو آمد که نذر خانه کنم من حجاب رفته ز کعبه ، شیوخ عازم مسجد حجر مگو که نشانه تو را بهانه کنم من «حمید» رفته بجوید از او نشان و پلاکی نیافت «احمد» خود را تو را نشانه کنم من به پای لنگ نشستم به شوق طلعت خوبت اگر که رو ننمایی حجاب پاره کنم من به جشن نیمه شعبان ز نسل شاخه ی طوبی فرج نمایی و دل را پر از ترانه کنم من چو یک نظر به جمالت تمام موج بلا بود تمام موج بلا را بگو چه چاره کنم من؟ چگونه شعر بگویم برای وصف جمالت ؟ که وصف روی تو شاید که استعاره کنم من ! کرشمه کرد نگاهت به شعر و دفتر صابر خیال روی تو آمد که استخاره کنم من چو استخاره بکردم صدای عرش برآمد بخوان دعای فرج را که باز چاره کنم من